آیه 35 سوره طور
<<34 | آیه 35 سوره طور | 36>> | |||||||||||||||
|
محتویات
ترجمه های فارسی
آیا این خلق (بدون خالق) از نیستی صرف به وجود آمدند؟ یا (خویشتن را) خود خلق کردند؟
آیا آنان از غیر [آن] چیزی [که دیگران را از آن آفریده اند،] آفریده شده اند.
آيا از هيچ خلق شدهاند؟ يا آنكه خودشان خالق [خود] هستند؟
آيا بىهيچ خالقى پديد آمدهاند يا خود خالق خويشند؟
یا آنها بی هیچ آفریده شدهاند، یا خود خالق خویشند؟!
ترجمه های انگلیسی(English translations)
معانی کلمات آیه
«مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ»: بدون هیچ چیزی و هیچ آفریدگاری. یعنی بدون علت به وجود آمدهاند. «أَمْ هُمُ الْخَالِقُونَ»: یعنی خودشان آفریدگار، و علت خویشتن هستند.
تفسیر آیه
تفسیر نور (محسن قرائتی)
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ «35»
آيا از هيچ آفريده شدهاند يا خود آفريدگار خويشند؟!
أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ «36»
ا آسمانها وزمين را آفريدهاند! بلكه (حق اين است كه) يقين نمىجويند.
نکته ها
انسان نبايد در برابر انواع تهمتها دست از ارشاد و استدلال خود بر دارد. با آنكه در آيات قبل تهمتهاى گوناگونى به پيامبر عزيز اسلام زدند، ولى خداوند در اين آيات با طرح چند سؤال وجدان خفته آنان را بيدار مىكند.
قرآن، مهمترين مباحث فلسفى را در قالب سادهترين بيان مطرح مىكند. در اين آيهى شريفه دو فرض مطرح شده است: يكى آنكه انسان بدون علّت آفريده شده باشد، «خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ» دوم آنكه انسان خودش خويشتن را آفريده باشد و هر دو فرض عقلًا محال است. زيرا انسان پديده است و هر پديدهاى علّت مىخواهد، علاوه بر آنكه انسانى كه نبوده چگونه سبب بودن خود مىشود؟!
مشركان مىدانستند كه آفريدگار آسمانها و زمين، خداوند است و قرآن بارها اين مطلب را بيان كرده است كه اگر از مشركان پرسيده شود كه آفريدگار آسمانها و زمين كيست خواهند گفت: خدا. بنابراين پرسش اصلى اين آيات آن است كه چرا شما به آنچه از سوى آفريدگارتان براى هدايت شما فرستاده شده، ايمان نمىآوريد و نافرمانى مىكنيد؟
پیام ها
1- شيوه طرح سؤال براى بيدارى وجدان ذهن و فكر انسانها، از شيوههاى قرآنى در مباحث خداشناسى است. أَمْ خُلِقُوا ... أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ
2- اگر انسان نبوده پس چگونه سبب هستى خود شده و اگر بوده چگونه دوباره خود را بوجود آورده است؟ «أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ»
جلد 9 - صفحه 294
3- آن گونه سؤال كنيد كه هر كس جواب منطقى شما را در وجدان خود احساس كند. «أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ»
4- انسان نه آفريدگار خويش است نه آفريدگار غير خويش. أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ ...
5- لجاجت، انسان را به جايى مىرساند كه حتّى اگر در بنبست استدلال قرار گيرد، تسليم نشده و به باور و يقين نمىرسد. «بَلْ لا يُوقِنُونَ»
تفسیر اثنی عشری (حسینی شاه عبدالعظیمی)
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ (35)
بعد از آن احتجاج به ابتداى خلق فرمايد كه:
أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ: آيا آفريده شدهاند از غير چيزى، يعنى به خودى خود خلق شدهاند بدون خالقى و موجدى، و بدين جهت به عبادت او اشتغال ننمايند؛ و اين مطلب هم از عقل بدور است چيزى كه هستى ندارد، بتواند هستى را به ديگرى عطا نمايد:
ذات نايافته از هستى بخش
كى تواند كه شود هستى بخش
يا ايشان بيفايده و بدون غرض خلق شدهاند، يعنى بازيچه و به عبث كه اصلا قلم تكليف بر ايشان نباشد و اوامر و نواهى بر ايشان مترتب نشود و حساب و جزائى نداشته باشند. يا آفريده شدهاند بدون پدر و مادر مانند جمادات و لذا تعقل امور نمىكنند و اين نيز ظاهر البطلان است. أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ: يا ايشان آفريدگانند خود را و بواسطه اين، اقرار به خالق خود نكنند، اين هم محال است كه موجود بدون موجد وجود يابد با اين تشخصات متعدده و حالات مختلفه، زيرا اين مطلب محقق است كه ماسوا ممكن، و مسلم است كه ممكن در وجود خود محتاج است به غير ممكن، و آن غير خالق متعال نباشد؛ و چون اين فروض همه باطل باشد، پس عدم تصديق آنها به جهت عناد و استكبار است نه آنكه عقول آنها حاكم به اين قضايا باشد، و آيات باهرات داله بر صدق وحدانيت الهى و نبوت حضرت رسالت پناهى را تعقل ننمايند تا از مرحله عناد و لجاج خارج شوند.
جلد 12 - صفحه 312
تفسیر روان جاوید (ثقفى تهرانى)
فَذَكِّرْ فَما أَنْتَ بِنِعْمَةِ رَبِّكَ بِكاهِنٍ وَ لا مَجْنُونٍ «29» أَمْ يَقُولُونَ شاعِرٌ نَتَرَبَّصُ بِهِ رَيْبَ الْمَنُونِ (30) قُلْ تَرَبَّصُوا فَإِنِّي مَعَكُمْ مِنَ الْمُتَرَبِّصِينَ (31) أَمْ تَأْمُرُهُمْ أَحْلامُهُمْ بِهذا أَمْ هُمْ قَوْمٌ طاغُونَ (32) أَمْ يَقُولُونَ تَقَوَّلَهُ بَلْ لا يُؤْمِنُونَ (33)
فَلْيَأْتُوا بِحَدِيثٍ مِثْلِهِ إِنْ كانُوا صادِقِينَ (34) أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَيْرِ شَيْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ (35) أَمْ خَلَقُوا السَّماواتِ وَ الْأَرْضَ بَلْ لا يُوقِنُونَ (36) أَمْ عِنْدَهُمْ خَزائِنُ رَبِّكَ أَمْ هُمُ الْمُصَيْطِرُونَ (37) أَمْ لَهُمْ سُلَّمٌ يَسْتَمِعُونَ فِيهِ فَلْيَأْتِ مُسْتَمِعُهُمْ بِسُلْطانٍ مُبِينٍ (38)
أَمْ لَهُ الْبَناتُ وَ لَكُمُ الْبَنُونَ (39) أَمْ تَسْئَلُهُمْ أَجْراً فَهُمْ مِنْ مَغْرَمٍ مُثْقَلُونَ (40)
ترجمه
پس تذكّر و پند ده پس نيستى تو بحمد و انعام پروردگارت مخبر از غيب بوسيله جنّ و نه ديوانه
بلكه ميگويند شاعر است انتظار ميبريم براى او حوادث روزگار را
بگو منتظر باشيد پس همانا من با شما از منتظرانم
آيا امر ميكند آنها را عقولشان باين يا آنها گروهى سركش و متجاوزند
يا ميگويند پيش خود ساخته است آنرا بلكه ايمان نمىآورند
پس بياورند سخنى مانند آن اگر راست ميگويند
آيا آفريده شدهاند بدون آفريننده يا آنها آفرينندگانند
آيا آفريدهاند آسمانها و زمين را بلكه يقين نمىكنند
يا نزدشان خزانههاى پروردگار تو است يا آنها تسلّط و غلبه دارندهاند
يا براى آنها نردبانى است كه گوش ميدهند در آن پس بايد بياورد شنونده آنها دليلى واضح
آيا براى او دختران است و براى شما پسران
يا ميخواهى از آنها مزدى پس آنها از غرامت و تاوان گرانبارانند.
جلد 5 صفحه 78
تفسير
خداوند متعال در اين آيات شريفه ابطال فرموده اقوال كفّار مكّه و اثبات فرموده اعجاز قرآن و توحيد و نبوّت عامّه و خاصّه و ساير معارف الهيّه را با بيانات مختصرى باين تقريب كه دستور فرموده به پيغمبر اكرم كه ثابت باش بهدايت و ارشاد و موعظه و پند و اندرز قوم و اعتنا بگفتار و كردار آنها منما تو بحمد اللّه تعالى و فضل و نعمت پروردگار كه شامل حال تو شده كاهن و ديوانه نيستى و اينكه ميگويند محمّد شاعر است ما انتظار داريم حوادث روزگار او را هلاك نمايد و از دستش راحت شويم بگو منهم منتظر چنين روزى هستم كه خدا بر حسب وعده خود مرا بر شما ظفر دهد و من شما را بكشم يا ببخشم يا اسير كنم آيا اين طائفه قريش كه معروف بعقل و فطانت شدند عقلشان اين حكم را ميكند كه كسى مردّد باشد بين كاهن و ديوانه و شاعر در صورتى كه كاهن بايد عاقل و فطن باشد تا تسخير جنّ كند و شاعر بايد با ذوق و هوش و قريحه و سليقه و ذكاوت باشد و ديوانه فاقد عقل و همه چيز است چگونه ميشود معنون بآن دو يا مردّد بين آن سه گردد پس معلوم ميشود اينها قومى طاغى و ياغى با خدا و پيغمبرند عناد و لجاج و تعصّب بيجا وادارشان باين نسبتها نموده است و اينكه ميگويند قرآن را از پيش خود در آورده و نسبت بخدا ميدهد دروغ ميگويند خودشان هم اعتقاد به اين معنى ندارند براى آنكه زير بار حق نروند اين تهمت را بتو ميزنند اگر راست ميگويند اينها كه از فصحاء و بلغاء و ادباء معروف عربند يك قصّه يا مقاله مانند آن بياورند آيا آنها بدون خالق و مقدّر خلق و تقدير شدهاند يا خودشان خودشان را خلق كردهاند يا آسمانها و زمين را آنها خلق كردهاند و ميدانند خالقى ندارد هيچيك از اينها نيست فقط آنستكه يقين ندارند كه خالق آسمانها و زمين و تمام موجودات آنها خداوند يگانه است لذا عبادت او را نميكنند آيا نزد آنها است منابع رزق و معادن علم و رحمت الهى كه بهر كس بخواهند بدهند و او را بمنصب رسالت و امامت برسانند يا آنكه آنها مسلّط بر امور عالمند كه بتوانند خودشان پيغمبر و امام براى خود تعيين كنند و خدا را ملزم بقبول آن نمايند كه ميگويند چرا خدا محمّد را بنبوّت اختيار فرمود و على را جانشين او قرار داد يا نردبانى دارند كه
جلد 5 صفحه 79
بوسيله آن بآسمان صعود نمايند و تكاليف و مقدّرات خودشان را از ملأ اعلى بپرسند كه ميگويند ما اصلا احتياج به پيغمبر و امام نداريم يا گوش دهند بوحى الهى كه بملائكه ميشود اگر چنين است آن شخص را كه بآسمان فرستادهاند براى شنيدن بايد بياورند با دليلى واضح كه رفته و شنيده و راست ميگويد اينها قابليّت و تمكّن اين امور را مسلّما ندارند چون بقدرى بىخردند كه ميگويند ملائكه دختران خدايند آيا سزاوار است عاقلى براى خلق پسران را بپسندد و اختيار كند و براى خدا دختران را اين نهايت سفاهت و بىعقلى آنها است چنانچه قمّى ره نقل فرموده كه قريش قائل باين معنى بودند آيا كسانيكه به اين درجه بىعقل باشند ميتوانند عروج بآسمان نمايند و مطّلع از غيب اينعالم شوند و اخيرا به پيغمبر خود ميفرمايد آيا تو از آنها مزدى براى اداء رسالت تقاضا نمودى كه براى سنگينى آن غرامت و ضرر مالى از قبول رسالت تو اباء و امتناع دارند و احتمالات ديگرى هم در بين هست كه بيايد انشاء اللّه تعالى.
اطیب البیان (سید عبدالحسین طیب)
أَم خُلِقُوا مِن غَيرِ شَيءٍ أَم هُمُ الخالِقُونَ (35)
آيا خلق شدهاند بدون جهت و مقصدي يا اينكه آنها خالق خود بودند.
أَم خُلِقُوا مِن غَيرِ شَيءٍ يعني خداوند در خلقت شما غرض و حكمتي نداشته که فقط بياييد در دنيا و بجان يكديگر بيفتيد و زد و خورد كنيد و هر غلطي بخواهيد
جلد 16 - صفحه 309
كنيد و برويد اينکه لغو و قبيح و ظلم است و محال است از خدا صادر شود و ميفرمايد: وَ ما خَلَقتُ الجِنَّ وَ الإِنسَ إِلّا لِيَعبُدُونِ ذاريات آيه 56 و ميفرمايد:
أَ فَحَسِبتُم أَنَّما خَلَقناكُم عَبَثاً وَ أَنَّكُم إِلَينا لا تُرجَعُونَ مؤمنون آيه 117.
أَم هُمُ الخالِقُونَ منكر خدا هستيد و ميگوييد طبيعت خودمان اقتضاء كرده ميآييم و ميرويم که دهري مذهبها و طبيعيّين اينکه دعوا را دارند و ميگويند:
وَ قالُوا ما هِيَ إِلّا حَياتُنَا الدُّنيا نَمُوتُ وَ نَحيا وَ ما يُهلِكُنا إِلَّا الدَّهرُ جاثيه آيه 23.
برگزیده تفسیر نمونه
]
(آیه 35)- راستی حرف حساب شما چیست؟! قرآن همچنان ادامه بحث استدلالی گذشته در برابر منکران قرآن و نبوت پیامبر صلّی اللّه علیه و آله و قدرت پروردگار را با یازده سؤال پی در پی ادامه میدهد، نخست از مسأله آفرینش شروع کرده، میگوید: «یا آنها بیهیچ آفریده شدهاند یا خود خالق خویشتند»؟! (أَمْ خُلِقُوا مِنْ غَیْرِ شَیْءٍ أَمْ هُمُ الْخالِقُونَ).
این عبارت کوتاه و فشرده در حقیقت اشاره به «برهان معروف علّیت» است که در فلسفه و کلام برای اثبات وجود خداوند آمده است، و آن این که عالمی که در آن زندگی میکنیم بدون شک حادث است زیرا دائما در حال تغییر است، و آنچه در حال تغییر و دگرگونی است در معرض حوادث است، و چیزی که در معرض حوادث است محال است قدیم و ازلی باشد.
اکنون این سؤال پیش میآید که اگر حادث است از سه حال بیرون نیست:
1- بدون علت به وجود آمده است.
2- خود علت خویشتن است.
3- این جهان مخلوق خداوند واجب الوجود است که هستیش از درون ذات پاک اوست.
باطل بودن دو احتمال نخست معلوم است، زیرا وجود معلول بدون علت محال است، و گر نه هر چیز در هر شرائطی باید به وجود آید، در حالی که چنین نیست.
احتمال دوم که چیزی خودش را به وجود آورد نیز محال است، زیرا مفهومش این است که قبل از وجودش موجود باشد، و این اجتماع نقیضین است.
بنابر این راهی جز قبول احتمال سوم یعنی خالقیت واجب الوجود
ج4، ص569
باقی نمیماند.
سایرتفاسیر این آیه را می توانید در سایت قرآن مشاهده کنید:
تفسیر های فارسی
ترجمه تفسیر المیزان
تفسیر خسروی
تفسیر عاملی
تفسیر جامع
تفسیر های عربی
تفسیر المیزان
تفسیر مجمع البیان
تفسیر نور الثقلین
تفسیر الصافی
تفسیر الکاشف
پانویس
منابع
- تفسیر نور، محسن قرائتی، تهران:مركز فرهنگى درسهايى از قرآن، 1383 ش، چاپ يازدهم
- اطیب البیان فی تفسیر القرآن، سید عبدالحسین طیب، تهران:انتشارات اسلام، 1378 ش، چاپ دوم
- تفسیر اثنی عشری، حسین حسینی شاه عبدالعظیمی، تهران:انتشارات ميقات، 1363 ش، چاپ اول
- تفسیر روان جاوید، محمد ثقفی تهرانی، تهران:انتشارات برهان، 1398 ق، چاپ سوم
- برگزیده تفسیر نمونه، ناصر مکارم شیرازی و جمعي از فضلا، تنظیم احمد علی بابایی، تهران: دارالکتب اسلامیه، ۱۳۸۶ش
- تفسیر راهنما، علی اکبر هاشمی رفسنجانی، قم:بوستان كتاب(انتشارات دفتر تبليغات اسلامي حوزه علميه قم)، 1386 ش، چاپ پنجم